بنیابنیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

بنیا دختر بی همتای من

پایان 21 ماهگی

چی بگم برات که عسلی بخدا هنوز خوابت درست نشده  شیر خودمو هنوز می خوری وکلی عاشقشی  من و بابا تصمیم گرفتیم برات پرستار بگیریم دوباره امروز چند نفر میان که انتخاب کنیم چون خاله ارغوان ارزو  سر کار می روند و اینکه 1 ماه دیگه عروسی خاله ارغوانه مامانی سرش شلوغه اینجوری خیلی بهتر چون یه نفر دربست واسه شماست مهد تا 3.5سالگی نمی خوام بری  دندونهای نیشت هم در اومدهه که خیلی ازیت شدی ولی خدا رو شکر نیش ها تموم شد ... به پاپ کورن می گی : گوبی پاستیل و پاستل ماه خورشید و رنگها و شکلها رو بلدی. سورسور و تاپ تاپ کار هر روزته که بری پارک کلی برای خودت بزرگ شدی تشکر بلدی بوس می کنی ادمو در حد خدا منو از عشق می فرستی اون د...
31 تير 1392

ماه رمضان امسال

راستش خیلی صادقانه بگم که تا حالا تو این 32 سال زندگی و عمر ی که از خدا گرفتم 5 تا روزه هم نگرفتم ......... اما همیشه سعی می کنم و باور دارم با خدا نزدیک بودن به روزه گرفتن نیست و تمام سال سعی می کنم که ..................... انجام ندم و سعی میکنم انسان باشم و بخشنده ان شاله همیشه بتونم در تمام عمرم همه ماها  مثل ماه رمضون باشه برام بدون غیبت و گناه و کمک به فقرا و............... شکر خدایا بابت همه نعمتهای که بهمون دادی و مرسی بابت دخترم  ...
21 تير 1392

دوستای خوبم

دوستای مهربونم مرسی که حال بنیا رو پرسیدی خدا رو شکر بهتر شد و معذرت خواهی بخاطر جواب ندادن همتون می بوسم   ...
18 تير 1392

ماموریت اردبیل 17/4/92

ساعت پروازم 6 صبح بود شب قرار شد کنارت بابا محمد بخوابه و من لااقل 3 ساعتی بخوابم اما چون خوابیدن تو با داستان مسله هستش شما ساعت 1 خوابیدی با کلی جیغ زدن عکس دیدن داستان دیدن من هم 4.30 صبح پاشدم ورفتم انگار ساعت 5 پاشده بودی کی گریه کردی بودی م م می خواستی محمد هر کاری کرده بود اروم نشده بود بهت شیشه داده بود کلی اذیت شده بود راستش بعد از مریصیت تلاش من برای گرفتن توو ازشیر شب بی فایده بود انگار و دوباره به اندازه یه بچه 6 ماه م می میخوری ساعت 4 عصر پروازم بود تو هواپیما یه خانوم کنارم بود با یه بجه 2 قلو من بهش کلی کمک کردم به یکیشون شیر دادمم  بعد اومدیم بردیمت پارک بعد با مانی پسر همسایه کلی با جوچه هاش بازی کردی حموم لاالا امشب...
18 تير 1392

امان از این مریضی وای خدا

من نمی دونم چرا هر وقت با خودم فکر می کنم تو حالت خوبه مریضی بیچاره می شم مریض میشی  این سری که اصلا داغون شدیم هم من هم تو  شنبه اومدم خونه مامان گفت شما اسهالی گفتم حتما ماله دندونهای نیشته که دستشون درد نکنه همه  با هم درمیاد  2 روز اسهال شدید هی ما بردیم ازمایش گفتن تو ش باکتری نیست وای که خل شدم دست تنها باباتم نبود بخدا نمی دونستم چه کنم دکتر یه کیسه دارو داد بعد اومدیم خونه ازفرد صبحش تب و سرفه شروع شد دکتر یه دارو برای سینت داد خوب نشدی و کاملا داشتی خفه می شدی پنچ شنبه بردیمت دکتر کفت این داروها رو ندید واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی انتی بیوتیک عوض شد وکمی تب اومد پاینی ولی خوب نمی شی نف...
8 تير 1392
1